سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
یکشنبه 86 اسفند 19 , ساعت 11:30 عصر

حضرت استاد می‌فرمایند: در ابتدای امر که به این مسجد آمدیم و مدرسه را بوجود آوردیم در مضیقه مالی قرار داشتیم و قادر به پرداخت شهریه به طلاب نبودیم و حتی حوزه علمیه در آن وقت فاقد حجره بود و طلاب در شبستان مسجد می‌خوابیدند و من خیلی دوست داشتم به طلاب کمک کنم ولی خودم هم در فشار بودم و ماهی یکصد تومان به دلیل استیجاری بودن منزل اجاره می‌دادم و این مبلغ را با سختی فراوان پرداخت می‌کردم، البته خانه‌های اطراف مسجد، وقف خود مسجد بود و با وجود اینکه بسیار قدیمی و کلنگی بودند ولی به دلیل ضعف مالی قادر نبودیم آنها را تخریب و مجدداً بنا کنیم تا اینکه پس از مدتی افراد خیّری مثل مرحوم آقای سعیدیان و مرحوم حاج محمد کاظم جعفری و دیگران در تخریب خانه‌های قدیمی و ساختن حجرات برای طلاب کمک کردند(خداوند همه آنها را رحمت کند).
استاد جهت توسعه مدرسه و احداث حجره برای طلاب خیلی نگران بودند و علاقه داشتند در این زمینه تسریع شود، که خود استاد در این زمینه می‌فرمایند: «خوش ترین اوقات عمر من آن شبی بود که صبح آن روز قرار بود با معمار( و مهندسین مربوطه) جهت بنا و وسعت دادن حجره ها و ساختن بالکن برای طلاب به مسجد و حوزه برویم.»
اگرچه آن زمان یک حجره ‌هم نبود ولی در حال حاضر 31 حجره و 7 مَدرَس بزرگ و 3 اتاق به عنوان دفتر، کتابخانه و سالن مطالعه بزرگی ساخته شده است و این کار با خرید خانه‌های اطراف که مساحت کل آنها 800 متر و شامل 6 منزل به مبلغ         000/000/500 ریال بود انجام پذیرفت.


پنج شنبه 86 اسفند 16 , ساعت 10:52 صبح

حضرت استاد می‌فرمایند: شبی در عالم رویا دیدم که حضرت حجت بن الحسن امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ از بعضی روحانیون و پیش نمازان گله دارند و ناراحت هستند و می‌فرمایند که این آقایان کار نمی‌کنند (و تبلیغ و تعلیم و تعلم و سخنرانی و گفتن احکام شرعیه و غیره ندارند).
لذا به نمایندگان و مقسّمین خود فرمودند: سهم امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ را از این قسم افراد قطع کنید، و با گفتن این جمله، مقسّمین هم سهم روحانیون و پیشنمازان را قطع کردند، از جمله سهم مرا، و این کار 5 ماه به طول انجامید. بعد از مدتی من به مقسّمین برخوردم و عرض کردم که شما می‌دانید که من حوزه علمیه را اداره می‌کنم، تدریس و منبر دارم، مقسّمین گفتند: بله ولی امام ـ علیه السلام ـ بطور کلی فرمودند لذا ما سهم همه را قطع کردیم از جمله شما را، بعد گفتند حالا شما اینجا بمانید تا ما خدمت امام ـ علیه السلام ـ برسیم و این مسأله را به عرض ایشان برسانیم.
مقسّمین رفتند و بعد از حدود نیم ساعت برگشتند و گفتند که امام ـ علیه السلام ـ فرمودند: آقای مجتهدی از جمله آقایانی هستند که (برای ما اهل بیت)  زحمت می‌کشند، لذا سهم ایشان را بدهید و این مدتی را هم که قطع شده است معوّقه آن را هم پرداخت کنید.
جناب استاد می‌فرمایند بعد از این جریان، وضع مالی ما خوب شد و توانستیم به طلاب شهریه بپردازیم.


سه شنبه 86 اسفند 14 , ساعت 7:0 صبح

در حوزه آیت الله مجتهدی هر سال بیش از 50 نفر شرائط عمامه گذاری را دارند و لی جناب استاد ـ رحمه الله ـ به همه آنها اجازه نمی‌دادند، بلکه از میان آنها تعدادی را گزینش می‌کردند و مابقی را به سالهای بعد(چنانچه شرائط را دارا باشند) موکول می‌کردند و به بعضی با توجه به نیم قرن تجربه خود در زمینه آموزش و پرورش طلاب علوم دینی اجازه نمی‌دادند(1) زیرا عقیده ایشان این بود که یک روحانی، باید برای خدمت به اسلام و اهل بیت پیامبر فعال باشد، یعنی بتواند با تألیف، وعظ، تدریس،منبر و اموری از این قبیل خدمت کند نه اینکه چند سال درس بخواند و شهریه بگیرد و سرانجام در جایی یا اداره‌ای فقط امام جماعت شود و حتی بعد از امامت جماعت سخنرانی هم نکند و مردم دست خالی از نزد او خارج شوند، لذا استاد اگر متوجه می‌شدند که این گونه افراد وجود دارند و از عهده تبلیغ اسلام برنمی‌آیند و یا اینکه مبلغ خوبی هستند ولی تقوای لازم را ندارند و یا اینکه عرفیات طلبگی و روحانیت را رعایت نمی‌کنند به آنها اجازه عمامه گذاری نمی‌دادند.

پی نوشت:
1) حضرت رسول اکرم ـ صل الله علیه و آله و سلم ـ فرمودند:
إتَّقُوا فَراسَةَ المؤمنِ فَإنّه یَنظُرُ بِنورِ الله
از زیرکی و زرنگی مومن بترسید زیرا که او به وسیله نور خداوند می‌بیند ( اصول کافی ج1 ص317)


دوشنبه 86 اسفند 13 , ساعت 12:40 عصر

هنگام درخواست انتقال حوزه علمیه از مسجد حاج سید عزیزالله بازار به مسجد مرحوم حاج ملا محمد جعفر، تجار و مردم متدیّن با علماء مشورت کردند و به این نتیجه رسیدند که حضرت آیت الله مجتهدی به سه دلیل نسبت به علماء دیگر جهت ادامه راه مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد ارجحیت دارد.
دلیل اول: ایشان خود شاگردانی دارند و با جمعیتی قابل ذکر می‌توانند به این مسجد مخروبه سر و سامانی بدهند.
دلیل دوم: ایشان حق‌الزحمه یا پول برای این امر نمی‌خواهند(چون در آن زمان هر دو بزرگوار یعنی مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد و حضرت استاد، منبع درآمدی داشتند و از سهم امام استفاده نمی‌کردند)
دلیل سوم: ایشان جوان هستند و تا سن پیری و کهولت و رحلت، علی الظاهر فاصله زیادی دارند.
شاید بتوان دلائل دیگری هم اضافه کرد مثلاً:
دلیل چهارم: قدرت تدریس، پشتکار، شهرت و آوازه استاد بود که باعث شد از میان علماء و معمّمین، ایشان انتخاب شوند.چه بسا کسانی که از اهل علم و دانش هستند اما قدرت تدریس و فنّ بیان و حوصله اداره طلاب جوان را ندارند.
دلیل پنجم: رضایت مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد به عنوان مؤسس حوزه از حضرت استاد بود. زیرا آن بزرگوار در زمان حیات خویش سخنرانی و پشتکار و درایت و محبوبیت و علم و دانش و تقوی استاد را دیده و پسندیده بود و چون مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد قبل از حضرت استاد حوزه علمیه را اداره می‌کردند، طبیعتاً دوست داشتند که بعد از رحلت خود این حوزه همچنان باقی بماند به همین دلیل وصیت کردند که حوزه درس ایشان را حضرت استاد اداره کنن. لذا شاگردان آن مرحوم پس از شنیدن این وصیت و همچنین قدرت جاذبه‌ای که در وجود حضرت استاد بود به ایشان مراجعه نمودند.
دلیل ششم: از همه مهمتر بلکه اصل و ریشه همه کارهاست، انتخاب خداوند است، چه بسا بزرگانی از علم و دانش و مجتهدین والامقامی هستند که خداوند از میان همه آنان عده ای خاص را به عنوان مراجع تقلید مثل شیخ انصاری‌ها، عبدالکریم حائری یزدی‌ها، ابوالحسن اصفهانی‌ها، بروجردی‌ها، امام خمینی‌ها ـ رحمة الله علیهم ـ را انتخاب می‌کند. زیرا نیابت امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ را خداوند نصیب هر کس نمی‌کند(1) و حتی در موارد پایین تر هم همین طور است یعنی تأسیس حوزه علمیه و یا اداره حوزه، آثار باقیات الصالحات، تألیفات سودمند و به جای ماندنی و غیرهف در صورت  داشتن اخلاص و شرائط دیگری که مدّ نظر خداوند متعال است محقق می‌شود، و انجام این گونه امور نصیب افراد خاصی می‌شود. چه بسا خداوند نعمتی را در اختیار کسی قرار می‌دهد ولی به دلیل عدم صلاحیت او، آن نعمت را از او می‌گیرد(2).

----------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
1- حضرت امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ فرمودند: فَأَمّا مَن کانَ مِنَ الفُقَهاءِ صائناً لِنَفسِهِ، حافِظاً لِدینِه، مُخالِفاً علی هَواهُ، مُطیعاً لِأمرِمولاه، فَلِلعوامِ أن یُقَلِّدوه، و ذلک لا یَکونُ إلّا بَعضَ فُقَهاءِ الشّیعَةِ لا کُلُّهُم      از میان فقهاء، هر کس خویشتن دار و نگهبان دینش باشد، و با هوای نفس خود مخالفت کند، و فرمان مولایش را اطاعت کند، بر عموم مردم لازم است که از او تقلید کنند، و این دسته برخی از فقهای شیعه هستند نه همه آنها ( وسائل الشیعه  ج 18 ص 95)

2- حضرت امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند: ما أنعَمَ اللهُ علی عبدٍ بِنِعمَةٍ فَسَلَبَها إیاه حتّی یُذنِبَ ذَنباً یَستَحِقُّ بِذلکَ السَّلب     خداوند هیچ نعمتی را به کسی نمی‌دهد که از او بگیرد، مگر اینکه گناهی مرتکب می‌شود که مستحق گرفتن آن نعمت می‌شود.(اصول کافی ج3 ص276)


جمعه 86 اسفند 10 , ساعت 5:36 عصر

عالم ربانی، معلم اخلاق، واعظ الهی، مدرس دلسوز، روحانی عظیم الشأن استاد الاساتید حضرت آیت الله حاج شیخ احمد، ملا محمد علی مجتهد، معروف به مجتهدی تهرانی از جمله علماء و اساتید و مدرسین مشهورِ عصر حاضر است. ایشان در تهران ریاست علمی و مدیریت مدرسه علمیه حاج ملا محمد جعفر را که هم اکنون به نام حوزه علمیه آیت الله مجتهدی معروف است به عهده داشتند، در این حوزه قریب به یک هزار طلبه صبح‌ها و بعد از ظهرها مشغول فراگیری علوم اسلامی هستند.
حضرت استاد در نهم مهرماه سال 1302شمسی برابر با دوم رجب المرجب سال 1343 قمری در تهران چشم به جهان گشودند.
ایشان در خاندانی با تقوی و ورع و فضل و شرف پرورش یافتند، پدر ایشان مرحوم محمدباقر از کسبه‌های معروف و با تقوی و متدین تهران بوده و جد ایشان مرحوم میرزا احمد از تجار مشهور و از مومنین و متدینین عصر خود بودند. بعد از این دو بزرگوار اجداد حضرت آیت الله مجتهدی همگی در کسوت روحانیت و ازعلماء جلیل القدر و مبلغین اسلام و از ائمه جماعات مشهورِ کاشان بودند.
از جمله اجداد ایشان آیات و حجج اسلام، حاج ملا محمد علی مجتهد و حاج ملا محمد باقر مجتهد و حاج ملا محمد کاظم مجتهد کاشانی بودند.
صاحب کتاب لباب الالقاب تألیف آیت الله مرحوم آخوند ملا حبیب الله شریف کاشانی متوفی 1340 قمری درباره یکی از اجداد ایشان یعنی حضرت آیت الله حاج شیخ محمد علی مجتهد کاشانی می‌نویسد:« او فرزند حاج ملا محمد باقر کاشانی است و آیت الله حاج محمد علی مجتهد کاشانی عالمی فاضل و مدرسی بزرگوار در علوم شرعی و عقلی بود، به حدی که فضل و علم و زهدش بر دیگران مسلم و آشکار بود، و آن مرحوم فرزندی داشت به نام حاج ملا ابوالقاسم که او هم حکیم و منجمی زبردست بود و من آن فرزند را دیده بودم و او در تهران فوت کرد ( و در اطراف چهارراه مولوی که در آن زمان قبرستان بود دفن گردید) و مرحوم آیت الله حاج محمد علی از شاگردان فقیه عالیقدر حضرت آیت الله سید محمد تقی کاشانی بود و او از شاگردان عالم ربانی و معلم اخلاق حاج ملا احمد نراقی است و حاج ملا احمد نراقی استاد شیخ مرتضی انصاری بود و وقتی که ملا احمد نراقی از رحلت آیت الله سید محمد تقی کاشانی باخبر شدند از شدت حزن و اندوه و با صدای بلند شدیداً گریه کردند و از فقدان آن عالم بزرگوار تأسف خوردند.»
حضرت آیت الله مجتهدی می‌فرمایند: مرحوم حاج ملا محمد علی مجتهد قبرش در قم است و جد من وقتی که وصیت کرده بود که او را در قبر جدش( یعنی حاج ملا محمد علی مجتهد) دفن کنند، چون خواستند قبر او را بشکافند، دیدند که بدن ایشان صحیح و سالم است، لذا مجبور شدند که قبر را دوباره بپوشانند و قبر دیگری را برای ایشان در نظر بگیرند.
حضرت آیت الله مجتهدی در سال 1362 قمری و در سن 19 سالگی به کسوت روحانیت در آمدند و قبل از آن در بازار تهران مشغول به کار بودند و پدر ایشان یعنی مرحوم محمد باقر راضی نبودند که فرزندشان طلبه شود ولی بر اثر عشق و علاقه زیادی که جناب استاد به علم و دانش داشتند به سوی طلبگی روی آوردند. با توجه به مخالفت پدر، سالها با عُسرت و سختی زیادی، در لباس روحانیت به تحصیل علم پرداختند( زیرا در آن زمان حضرت آیت الله مجتهدی از مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی ـ رحمه الله ـ تقلید می‌کردند و ایشان رضایت پدر را در ادامه تحصیل شرط نمی‌دانستند) و بعد از سالها نه تنها پدر راضی شدند بلکه بر وحود چنین فرزندی در نزد خویشان و  نزدیکان و در اجتماع افتخار می‌کردند.
پنج سال بعد یعنی در سال 1367 قمری و در سن 24 سالگی ازدواج کردند و در همین سال دروس رسائل و مکاسب را نزد آیات و حجج اسلام آقایان فاضل ( پدر حضرت آیت الله فاضل لنکرانی) و سید حسین قاضی و آقا شیخ قاسم نحوی امتحان دادند و با موفقیت به اتمام رساندند. بعد از قریب دو سال در سن 26 سالگی و در سال 1369 قمری امتحن کفایه و قسمتی از درس خارج را با موفقیت گذراندند.
حضرت آیت الله مجتهدی در ضمن تحصیل به تدریس کتب حوزوی هم می‌پرداختند و وقتی از قم به تهران آمدند شبها در مسجد امین الدوله که مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد در آنجا مشغول به تدریس و اقامه نماز بودند، استاد هم، صبح و عصر به امر تدریس اشتغال داشتند و چون مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد در اواخر عمر و با وجود کهولت سن به سختی مشغول تعلیم و تربیت طلاب بودند، لذا از حضرت استاد تقاضا کردند که علاوه بر تدریس، شبها هم منبر بروند و جناب استاد در طول دو سال، شش جزء اول قرآن را با استفاده از تفسیر برهان که مبنای تفسیری ایشان بود برای مستمعین آیات قرآن را تفسیر می‌کردند.
حضرت استاد صبحها در مسجد مرحوم حاج سید عزیزالله بازار جهت طلاب به تدریس کتب ادبیات و فقه مشغول بودند و بعدازظهرها هم برای کسانی که روزها شاغل بودند و بعد ازظهرها درس می‌خواندند به تدریس کتب حوزوی از قبیل مطوّل، سُیوطی، مُغنی، منطق و غیره می‌پرداختند.
دو سال بعد یعنی در 21 محرم سال 1372 قمری، ثُلمه‌ای در اسلام به وجود آمد و آن رحلت عارف زاهد و معلم اخلاق حاج شیخ محمد حسین زاهد ـ رحمه الله ـ بود.
پس از گذشت سه سال از رحلت آن عالم بزرگوار، همچنان به امر تدریس در مسجد مرحوم حاج سید عزیزالله واقع در بازار تهران مشغول بودند تا آنکه به درخواست عده‌ای از علماء و مردم متدیّن، از حضرت استاد تقاضا کردند که حوزه علمیه را به مسجد مرحوم حاج ملا محمد جعفر منتقل کنند که در آن زمان مسجد، انبار خاک ذغال و خمره ترشی کسبه محل بود.
لذا با همت آقایان اهل علم و تجار و مردم متدین، جناب استاد توانستند حوزه علمیه فعلی را که در تهران خیابان 15 خرداد شرقی، کوچه شهید مرتضی کیانیف کوچه مسجد آقا واقع است تأسیس کنند.


چهارشنبه 86 اسفند 8 , ساعت 6:17 عصر

در جلسه‌ای که شورای مدرسین حوزه علمیه قم، با امام خمینی ـ رحمة الله علیه ـ داشتند، امام از وضع آینده حوزه‌ها اظهار نگرانی کردند، آیت الله العظمی صافی گلپایگانی ـ حفظه الله ـ به ایشان عرض کردند که در تهران هم مدرسه‌ای هست که اگر در آینده مجتهدی گلپایگانی بیرون بیاید از آنجاست. امام فرموده بودند: می‌دانم می‌دانم.
شخصی از حضرت امام استفتاء کرد که پسرم دیپلم گرفته است و می‌خواهم او را به حوزه علمیه بفرستم کدام حوزه خوب است. امام فرمودند: حوزه آقای مجتهدی.
رهبر معظم انقلاب ـ حفظه الله ـ فرمودند: اگر مدرسه علمیه ایشان نبود متحیر بودم فرزندانم را به کجا بفرستم.
آیت الله العظمی وحید خراسانی ـ حفظه الله ـ فرمودند: در مدرسه ایشان، انسان، تربیت می‌شود.
آیت الله العظمی فاضل لنکرانی ـ رحمه الله ـ در جواب سئوالی که در کدام حوزه برویم درس بخوانیم فرمودند: به حوزه آقای مجتهدی.
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی ـ حفظه الله ـ فرمودند: ما برای طلاب ایشان احترام خاصی قائل هستیم.
آیت الله العظمی جوادی آملی ـ حفظه الله ـ در جواب شخصی که پرسیدند در تهران به درس اخلاق چه کسی برویم، فرمودند: به درس اخلاق آقای مجتهدی بروید.
آیت الله العظمی مرعشی نجفی ـ رحمه الله ـ در جواب سئوالِ طلابِ حوزه آیت الله مجتهدی، که موعظه خواسته بودند فرمودند: بروید کارهای آقای مجتهدی را نگاه کنید همه‌اش موعظه است.
آیت الله العظمی شبیری زنجانی ـ حفظه الله ـ فرمودند: طلابی که در محضر حاج آقا مجتهدی هستند، نَفَس ایشان( و مراقبت های دائمی از درس و اخلاق طلاب) آنها را عاقبت بخیر می‌کند.
رهبر معظم انقلاب در دیدار با طلاب و اساتید مدرسه علمیه آیت الله مجتهدی فرمودند: « از سالها پیش خیلی مایل بودم که یک وقت به مدرسه شما و این حوزه گرمی که در تهران بر خلاف معمول به حمدالله با همت بلندی به وجود آمده، خودم بیایم و از نزدیک آنجا را ببینم، اما امروز به حمدالله این توفیق را پیدا کردیم که شما به اینجا تشریف بیاورید و از نزدیک زیارتتان کنم، مدرسه ایشان را پیش از انقلاب می‌شناختم و نام و آوازه این مدرسه را شنیده بودم، ایشان همت کردند و در تهران یک حوزه علمیه واقعی و جدی تشکیل دادند، این چیز خیلی کمیاب و کم نظیری بوده است.
عشق و علاقه ایشان به این کار و تلاش مخلصانه‌ای که انجام دادند ، کمک الهی را جلب کرد و ایشان توانستند این کار را انجام دهند، این مدرسه به حمدالله برکاتی هم داشته است، از سالهای متمادی فضلای برجسته و علمای محترمی از همین کانونِ بنا شده بر عشق و همت و تلاش و اخلاص بیرون آمده‌اند و در نقاط مختلف مشغول انجام وظیفه‌اند، این را باید قدر بدانیم.»



لیست کل یادداشت های این وبلاگ